پیشینه و مبانی نظری راهبرد های شناختی تنظیم هیجان
راهبردهای شناختی تنظیم هیجان
هيجان نقش مهمي در جنبه هاي مختلف زندگي نظير سازگاري با تغييرات زندگي و رويدادهاي تنيدگي زا ايفا ميكند . اصولاً ، هيجان را مي توان واكنشهاي زيستشناختي به موقعيت هايي دانست كه آن را يك فرصت مهم يا چالش برانگيز ارزيابي ميكنيم و اين واكنشهاي زيستي با پاسخي كه به آن رويدادهاي محيطي ميدهيم ، همراه ميشوند ( گرانفسکی و همکاران ، 2001 ).
هر چند هيجانها مبناي زيستي دارند ، اما افراد قادرند بر شيوههايي كه اين هيجانها را ابراز ميكنند ، اثر بگذارند . اين توانايي كه نظمجويي هيجان ناميده ميشود ، فرآيندهاي دروني و بیرونيای است كه مسئوليت كنترل ، ارزيابي و تغيير واكنشهاي عاطفي فرد را در مسير تحقق يافتن اهداف بر عهده دارد ( تامپسون ، 1994 ، به نقل از مشهدی ، میردورقی و حسنی ، 1390 ).
بنابراين نظمجويي هيجان ، يك اصل اساسي در شروع ، ارزيابي و سازماندهي رفتار سازگارانه و همچنين جلوگيري از هيجانهاي منفي و رفتارهاي ناسازگارانه محسوب ميشود ( گرانفسکی و همکاران ، 2001 ).
اين سازه يك مفهوم پيچيده است كه طيف گستردهاي از فرآيندهاي زيستي ، اجتماعي ، رفتاري و همچنين فرآيندهاي شناختي هشيار و ناهشيار را در بر ميگيرد ( گرانفسکی و همکاران ، 2001 ).
به عبارت ديگر ، واژهی نظمجويي هيجان مشتمل بر راهبردهايي است كه باعث كاهش ، حفظ و يا افزايش يك هيجان ميشوند و به فرآيندهايي اشاره دارد كه بر هيجانهاي كنوني فرد و چگونگي تجربه و ابراز آنها اثر ميگذارد ( جرمن ، وان - در - لیندن ، داکرمونت و زرماتن ، 2006 ).
از آنجايي كه نظمجويي هيجان نقشي محوري در تحول بهنجار داشته و ضعف در آن ، عاملي مهم در ايجاد اختلالهاي رواني به شمار ميرود ، نظريه پردازان بر اين باورند ، افرادي كه قادر به مديريت صحيح هيجاناتشان در برابر رويدادهاي روزمره نيستند ، بيشتر نشانه هاي تشخيصي ، اختلال هاي دروني سازي از قبيل افسردگي و اضطراب را نشان مي دهند ( نولن - هاکسما ، ویسکو ، لیبومیرسکی ، 2008 ). بنابراين ميتوان گفت ، نظمدهي هيجان عاملي كليدي و تعيين كننده در بهزيستي رواني و كاركرد اثربخش است ( گرانفسکی و همکاران ، 2001 ). كه در سازگاري با رويدادهاي تنيدگيزاي زندگي نقش اساسي ايفا ميكند ( نولن - هاکسما و همکاران ، 2008 ). به طور اجمالي ميتوان اذعان نمود كه افراد از روشهاي مختلفي جهت نظمجويي هيجاناتشان استفاده ميكنند و يكي از متداولترين اين روشها استفاده از راهبردهاي شناختي است . راهبردهاي نظمدهي شناختي هيجان ، فرآيندهاي شناختي هستند كه افراد براي مديريت اطلاعات هيجانآور و برانگيزاننده به كار ميگيرند و بر جنبه شناختي مقابله تأكيد دارند ؛ بنابراين ، افكار و شناختها در توانايي مديريت ، نظم جويي و كنترل احساسها و هيجانها بعد از تجربهی يك رويداد تنيدگيزا نقش بسيار مهمي دارند ( گرانفسکی و همکاران ، 2001 ).
سالها پژوهش به نقش مهم تنظيم هيجان در سازش با وقايع تنيدگيزاي زندگی وضوح بخشيده است ( گرنفسکی و همکاران